مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
ناخن چین. ناخن بر. (ناظم الاطباء). رجوع به ناخنگیر و ناخن پیرای شود، سوهان ناخنها. وسیله ای که با آن پس از گرفتن و کوتاه کردن ناخن، سر آن را بتراشند و نرم و صاف و هموار کنند
ناخن چین. ناخن بر. (ناظم الاطباء). رجوع به ناخنگیر و ناخن پیرای شود، سوهان ناخنها. وسیله ای که با آن پس از گرفتن و کوتاه کردن ناخن، سر آن را بتراشند و نرم و صاف و هموار کنند
مقراض. (انجمن آرای ناصری). از ناخن + برا (برنده). رشیدی گوید ’ناخن برا مقراض باشد و ناخن برای به بای فارسی، مخفف ناخن پیرای، و آن آلتی است که بدان ناخن پیرایند، و ظاهراً هر دو یک لغت است به بای فارسی’ ناخن پیرا لغتی جداگانه است. (از حاشیۀ برهان چ معین ص 2090). و نیز رجوع شود به فرهنگ نظام و فرهنگ جهانگیری و انجمن آرای ناصری: گر بگردانی بگردد ور برانگیزی رود بر طراز عنکبوت و حلقۀ ناخن برای. منوچهری. و اگر بدین علاج تحلیل نپذیرد آن را به منقاش بگیرند و به ناخن برای بردارند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ، سم تراش. آلتی که نعل بندان برای تراشیدن سم اسب به کار برند. (فرهنگ شعوری)
مقراض. (انجمن آرای ناصری). از ناخن + برا (برنده). رشیدی گوید ’ناخن برا مقراض باشد و ناخن برای به بای فارسی، مخفف ناخن پیرای، و آن آلتی است که بدان ناخن پیرایند، و ظاهراً هر دو یک لغت است به بای فارسی’ ناخن پیرا لغتی جداگانه است. (از حاشیۀ برهان چ معین ص 2090). و نیز رجوع شود به فرهنگ نظام و فرهنگ جهانگیری و انجمن آرای ناصری: گر بگردانی بگردد ور برانگیزی رود بر طراز عنکبوت و حلقۀ ناخن برای. منوچهری. و اگر بدین علاج تحلیل نپذیرد آن را به منقاش بگیرند و به ناخن برای بردارند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ، سم تراش. آلتی که نعل بندان برای تراشیدن سم اسب به کار برند. (فرهنگ شعوری)
مقراض. قیچی. (برهان قاطع) (آنندراج). مقراض. (رشیدی) (فرهنگ نظام) (انجمن آرا) (جهانگیری) (شمس اللغات). قیچی. مقراض. وسیلۀ گرفتن و بریدن ناخن. که با آن ناخن را می چینند و کوتاه می کنند. ناخن چین. ناخن بر. رجوع به ناخن بر شود: بتاب یکسر ناخن قوارۀ مه را دو شاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. خاقانی. چون آینه دو چشم و چو ناخن برا دو گوش در رنگ عید شانه زده دنب احمرش. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 225). کرده ناخن برای انگشتش سیب مه را دو نیم در مشتش. نظامی
مقراض. قیچی. (برهان قاطع) (آنندراج). مقراض. (رشیدی) (فرهنگ نظام) (انجمن آرا) (جهانگیری) (شمس اللغات). قیچی. مقراض. وسیلۀ گرفتن و بریدن ناخن. که با آن ناخن را می چینند و کوتاه می کنند. ناخن چین. ناخن بر. رجوع به ناخن بر شود: بتاب یکسر ناخن قوارۀ مه را دو شاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. خاقانی. چون آینه دو چشم و چو ناخن برا دو گوش در رنگ عید شانه زده دنب احمرش. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 225). کرده ناخن برای انگشتش سیب مه را دو نیم در مشتش. نظامی
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست
مقراضی که بوسیله آن ناخن برند: بتاب یکسرناخن قواره مه را دوشاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب. (خاقانی)، مقراض قیچی. توضیح هم} ناخن برا (ی) {صحیح است و هم} ناخن پیرا (ی) {و هیچیک محرف دیگری نیست